کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محسن غلامحسینی     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فاعلاتن فعلاتن     قالب شعر : غزل    

شـد شکـوفـنـده گـل روی ابـاعـبدالله            عـطر فـردوس برین بـوی ابـاعبدلله

عرش و فرش و مه و خورشید و ستاره با هم            سر به سجـده به سر کوی اباعـبدالله


مادرش فاطمه با بوسه شیرین هردم            می‌زنـد شـانه به گـیـسـوی اباعـبدلله

تا نظر کرده به رخسارۀ او پیـغـمبر            شـده محـو رُخ دل جـوی ابـاعـبـدلله

دست حق دست کشد بر سر دستان حسین            که شود حـیـدری بـازوی ابـاعـبـدلله

پــاسـداران حـریــم حـرم زیـنـب او            اسـتـوارنـد بـه نـیــروی ابـاعـبــدالله

در نهایت برسد بر در منزلگه عشق            عـاشـق صــادق ره پـوی ابـاعـبـدلله

سوره فجرِ خدا زمزمۀ جبریل است            حق تـعـالی است ثـناگـوی اباعـبدالله

کـربـلا نـام دگـر دارد اگـر مـیـدانی            بـاشـد آوازه مـیــنــوی ابــاعــبــدالله

شب میلاد دلم پر کشد از خانه خویش            پَـر خـود وا بکـنـد سـوی ابـاعـبـدلله

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ذکر خیر تو شد و فـطرست اینجا آمد            نوکری گـفت حسین، حال دلـم جا آمد
بـاز هم بـوی خـوش تربت اعـلـی آمد            رفت در دست تو این دست که بالا آمد


بـاز در حـق گـرفـتـار محـبـت کردی
آمدم نه تو مـرا سـوی خـودت آوردی

با وفا، مثل تو دور و بر من نیست کسی            بین مردم به خدا یاور من نیست کسی
غیر تو دلخوشی محشر من نیست کسی            غیر تو سـایۀ بالا سر من نیست کسی

بسته‌ام گوشه‌ای از دامن لطف تو دخیل
فـطـرسـم، آمده‌ام تا بـشـوم جـبـرائـیل

تا ابد دور سرت ارض و سما می‌گردد            هر کجا حرف تو شد کرببلا می‌گردد
به خـدا بـیـمۀ از هر چه بـلا می‌گردد            آه، بـا یـاد شـمـا ذکـر خــدا مـی‌گـردد

از جـهـنـم بـدن سیـنـه زنت ایـمن شد
رند آنست که در روضۀ تو مؤمن شد

به سر زلف تو خوب است گرفتار شدن            با تو دارنـد هـمه میـل بـدهـکـار شدن
من کجـا و هـوس نـوکـر دربـار شدن            عـشق یعنی که فقط بر تو وفادار شدن

من هـمانـم که مـریـد قـمـر عـلـقـمه‌ام
از همه دست کشیدم که تو باشی همه‌ام

آن جماعت که درِ خـانۀ تو پیـر شدند            همه آن‌ها که به لطف تو نمک گیر شدند
مردمـانی که سر سفـرۀ تو سیر شدند            هـمگی لایق خـوشبخـتی تقـدیـر شدند

عاقبت با تو فقط ختم به خیر است آقا
سـنـد مـسـتـنـدم راهـب دیـر است آقـا

ای هـمـه شـورم و آرام و قــرارم آقـا            احـتـیاجـی به کـسی جـز تو نـدارم آقا
بی‌تـو گـمـراه شـوم، بـاش کـنـارم آقـا            مـحــرم راز مـنـی، بـا تـو نــدارم آقـا

نـشـده ثـانـیـه‌ای نـیـزه، ز یـادم بـبری
از برادر به من ارباب تو نزدیک تری

انا سائـل انا مدیـون و غـلام بن غـلام            سال‌ها در همه جا از تو فقط بُردم نام
ای درون مایۀ ضرب المثل سنگ تمام            وقـت مُـردن تو بیا تا که نمیـرم ناکـام

خانۀ قـبـر مـرا با نـظـری روشن کن
رحم بر بی‌کسی‌ام موقع جان کندن کن

من پـریـشان تو ای پـادشه عـطـشانـم            تا دم مـرگ عـزادار غـمت مـی‌مـانـم
عاقبت غـصۀ جانـسوز تو گـیرد جانم            وقت شادی و عزا روضۀ تو می‌خوانم

بـی‌کـس و یـار ترین شاه ابـاعـبـدالـلـه
بــوریـا شـد کـفـنـت، آه، ابـاعـبـدالـلـه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

من کجـا و هـوس نـوکـر دربـار شدن            عـشـق یعـنی سگ آقـای وفـادار شدن

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : آرمان صائمى نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

چه نسیمى ست که امشب همه جا آکنده ست            چه هوایى ست که از شوق پُر از لبخند است
وه که خورشید على در همه جا تابنده ست            بنـویسید زمین از قـدمش در بند است


شـبِ جـبـریـل درِ خـانـۀ مـولا سـر شـد
و خـبـر داد، عـلـى! فـاطـمه‌ات مـادر شد

این پسر قامت مـولاست قـیامت کرده            دل ما را به خـدا یکسره غارت کرده
عشق او بر همه افـلاک سرایت کرده            او به فطرس کمى اعجاز عنایت کرده

مـژه‌اش سـرو بلـند یست به طـوبى رفته
جمع خوبی ست یـقـیـناً که به مـولا رفته

مُـرده نـامـش ببـرد یکـسره رو می‌آید            تا که نـامش ببـرم بغـض گـلـو می‌آیـد
ساقـی است او به ما نیـز سبـو می‌آید            چِـقَــدَر واژۀ اربــاب بــه او مــی‌آیــد

بی‌جهت نیست که او خـونِ خداوند شده
نـام او ذکـر جـلالـهَ ست و سـوگـنـد شده

چه کسى پُر کند این ساغـر مینایى را            در تو دیـدیم مسیحـایى و مـوسایى را
چشم من خیره شده این همه زیبایى را            بـرده‌اى ارث ز که این همه آقـایى را

حرمت عرش معلاى خدا نیست که هست
بحث تو از همه افلاک جدا نیست که هست

چِقَـدَر فـاصله را تا به خـدا کم کردى            شاخۀ خشک درختم که تو تاکم کردى
کاش در صحن ببینم که تو خاکم کردى            شکر گویم که تو از عشق هلاکم کردى

این چه سِرّیست که از دم همه دلها بردى
نه فـقـط ما که دل حضرت زهرا بردى

تو شدى آیـنه‌اى از گِـلِ سلـطان نجف            در جـمالت شده پیـدا رخ جانان نجف
تو امیـرى و ولـیعـهـد سلـیـمان نجـف            اى فـداى سر تو جـان مـریـدان نجف

حق بـده شـوکـت تو سـیـر تـمـاشـا دارد
و اگر کـعـبـه درد سیـنـۀ خـود جـا دارد

تو که زیرِ قـدمت عرش معـلّى دارى            جَـدّ و آبـاءِ چـنـین مـرتـبـه والا دارى
تو یقین جلوه‌اى از ذاتِ خـدا را دارى            آنچه خوبان همه دارند تو یک جا دارى

پس بگو از چه سرت را سر نى ها بستند؟
پیـش چـشـمان تر زینب کـبـرى بـستـنـد

مـادرت آمد و در گودى گودال حسین            تن تو دید شده زخمى و بد حال حسین
بدن غـرق به خونت شده پامال حسین            الف قامت تو نیست به جـز دال حسین

ساربان رحم نکرد از بدنت غارت کرد
گر عقب ماند کسى پیرهنت غارت کرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد؛ تشبیه امام به شراب اصلا صحیح نیست و دون شأن امام است

او شراب است به ما نیـز سبـو می‌آید            چِـقَــدَر واژۀ اربــاب بــه او مــی‌آیــد

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنیدضمناً بکار بردن عبارات کوچه بازاری همچون دمت گرم اصلا صحیح نیست و دون شأن امام است

محـملت رد شده از جـاده خاکم کردى            اى دمت گرم که از عشق هلاکم کردى

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. زیرا خداوند شخص نیست!!

به نظر جلوه‌اى از شخص خدا را دارى            آنچه خوبان همه دارند تو یک جا دارى

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط

ای قـبـلـۀ عــوالـمِ بـالا حـسـیـن جــان            ای شُعـله شُعـله آتشِ دلهـا حسین جان
حٰا سین و یا و نونِ خدا، یاحسین جان            ماییم و هر نفـس نفـسِ ما حسین جان


یک واژه است عزتِ دنیا حسین جان

هرچه به دل به سینه به سَر داشتی علیست            ذکری که در تمامِ سحر داشتی علیست
نامی که در گشودنِ در داشتی علیست            جانت علیست هرچه پسر داشتی علیست
ای سر به پات رفته به مولا حسین جان

چشمِ تو گَشت و از همه ما را خطاب کرد            لـطـفـش بلـند بـاد که کـارِ ثَـواب کرد
هر کس که بنـدگیِ تو را انتخاب کرد            او را نگـاهِ مـادرت عـالـیجـنـات کرد
گفـتیم بعدِ حضرتِ زهـرا حسین جان

آشفـته زُلـفم و تبِ طوفـانـم آرزوست            کـنعـانم آرزوست سُـلـیـمانم آرزوست
یک بار از لبِ تو حسن جانم آرزوست            با خون رقم زنم که دو سلطانم آرزوست
امشب بیا بزن رگِ ما را حسین جان

مست است آنکه بر درِ میخـانه ایستاد            مـرد است آنکه تا تَـهِ پـیـمانـه ایـستـاد
سر نیست آن سری که رویِ شانه ایستاد            در پایِ عشق جُز تو که مردانه ایستاد؟
آن کیست غیرِ زینب کُبریٰ حسین جان

تو می رسی و با تو خـبرها یکی یکی            لبـخـنـد میـزنی به پـسـرها یکی یکـی
اُفـتـاده‌انـد پیشِ تو سـرهـا یکـی یکـی            با مـاه هـاشـمـیت قـمـرهـا یکـی یکـی
عباسَ نـوکـرم شبِ فـردا حسیـن جان

شـعـرم رسـیـده است به اَبـیـاتِ آذری            هَـر کـیـم اِلَـر مَحـضَـرِ آقـامَ نـوکـری
زهـــرا اِلَــر خــادِمَ عـبــاسَ مــادری            زیـنب واری نَـقَـدَ اَبـالـفـضـلَ یـاوری
نقش اولدی روی بیرق سقا حسین جان

مـا پـیـر می شـویم شـبـیـهِ حـبـیـبِ تـو            شبهای جمعـه‌ایم پُـر از بـویِ سیبِ تو
امـشب سـلامِ مـا به لبِ بی‌نـصیبِ تو            ما را که کُشته است صدایِ غریبِ تو
جان خواستی به چشم بفرما حسین جان

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : یاسین قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

پنج تن با گـل روی تو تماشایی شد            عرش از یمن قدوم تو گل آرایی شد

همه یکجور به فکرند که دورت باشند            سر جُنباندن گهواره چه غوغایی شد


کعبه هم سمت شما قبله مشخص کرده            قبله یا قبله نما؟ این چه معمایی شد

به قد و قامت تو فاطمه قد قامت گفت            سجده بر قامت تو لازم الإجرایی شد

آمـدی و هـمه گـفـتـنـد مسیـحـا آمـد            خانه فـاطـمـه امروز کـلـیـسایی شد

از همه خلق که در خانۀ تو مهمانند            طبق معمول به لطف تو پذیرایی شد

از من امروز تو با گریه پذیرایی کن
چشمۀ چشم مرا بـاز تو دریایی کن

طفل گهـواره این ایـل، بزرگ آل ند            ابر و باد و مه و جبریل و ملک خوشحالند

تو شفاعت بکنی یا نکنی،فطرس ها            پـر خود را پر قـنـداقه تو می‌مالـنـد

بی‌پر و بال رسیدند و توسل کردند            بی‌پر و بال ولیکن به شما می‌بالـند

مدعیان کمال هرچه که باشند آخـر            به شما گر نـرسیـدند همیشه کـال ند

ما که از سفرۀ خان علوی مرزوقیم            انبـیا نیز همیشه به هـمین منـوال ند

نوکـران تو همه منتخـب فـاطـمه‌اند            گرچه درهم همه جمعند ولی غربالند

چقـدر زیر گـلوی تو به یحیی رفته            آه، زهـرا و عـلی فکر ته گـودال ند

بـوسـۀ فـاطـمـه امروز امانت بشود
تـا گـلـوی تو مبـادا که اذیت بـشـود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

همه یکجور به فکرند که دورت باشند            سر جُنباندن گهواره چه دعوایی شد

تو شفاعت بکنی یا نکنی،فطرس ها            پـر خود را پر قـنـداقه تو می‌مالـنـد

ضمناً بند سوم این ترکیب بند به علت ایراد محتوایی و معنایی در اکثر ابیات آن حذف شد

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مسعود اصلانی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

دلی به سینه طپـید و دوباره شیـدا شد            به عشق عشق گره‌های کورمان وا شد

دوباره چشم پُر از شور و شوق دریا شد            ببـین دوباره زمین سفـره دار بـالا شد


حضور کیست که میخانه‌ها زیاد شدند

حـسیـن آمـد و دلــداده‌ها زیـاد شـدنــد

به شـوق آمـدنی چـشـم آسمان تـر شد            و خود به خود به هوایش دلم کبوتر شد

همینکـه کـشتی اربـابـمان شـنـاور شد            وزیـد بـوی خـدا و جـهـان معـطـر شد

همینکه فجر در آغوش هل اتی خـندید

به شوق خـنـدۀ او کـل ماسـوا خـنـدیـد

گرفته مرتبه فطرس به احترام حسین            بلند مرتـبه شد هرکه شد غـلام حسین

خدا علیک رسانده است در سلام حسین            به کام ماست بهشتی که شد به نام حسین

« به ذره گر نظری طفل بو تراب کند

به آسـمـان رود و کـار آفـتـاب کـنـد»

بهـار با نفـسـش رخت سبـز می‌پـوشد            برای بوسه به پایش فـرشته می‌کـوشد

پیـمـبر از لب او شهد وحـی می‌نـوشد            چرا که چشمۀ توحید محض می‌جوشد

رسول در بغـلش جان هـل اتی را دید

حسین آمد و تـنـدیـسی از خـدا را دید

دوباره دست زمین را به آسمان دادند            دوبـاره بـر سـر هـر مـأذنـه اذان دادند

همینکه کرب و بلا را نشانـمان دادند            به خاک مُرده به لطف حسین جان دادند

به لطف خـون خدا زندگی بهاری شد

میان هر رگ خلقت حسین جـاری شد

مسیر خـانـۀ او می‌شود مسیـر نجـات            چه عاجزند به توصیف رتبه‌اش کلمات

زلطف چشم حسین است چشمه‌های حیات            هـنوز تـشنـۀ لبهـای اوست آب فـرات

به خاک زد قدم از او زمین مقام گرفت

و از خـدای خودش اخـتیار تام گرفت

زمین به خـاک قـدم‌های او تبـسّم کرد            همینکه مرتبه‌اش دید دست و پا گم کرد

بهشت خلق شد آن لحظه که تبسم کرد            و در نگاش خـدا راعـلـی تجـسّم کرد

به لطف عـشق دلـم مـیهـمـان بـالا شد

حـسیـن آمـد و نـعـم الامـیـر دنـیـا شـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

حضور کیست که میخانه‌ها زیاد شدند            حـسیـن آمـد و دیـوانـه‌ها زیـاد شـدنـد

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

شوری میان این دل دیوانه پا گرفت            بیچاره‌ای به لطف تو نان و نوا گرفت

من عاقبت بخیر شدم، عاقـبت بخیر            در گاهواره بودم و چشمت مرا گرفت


شکر خدا بزرگ شدم زیر پرچمت            هر آن چه خواست مادر من از خدا گرفت

هر کس شنید نام مرا بی‌اراده گفت            او در کـنار منـبر روضه بها گرفت

آقا کـمک! دوبـاره دل بـی‌قـرار من            حـرف تو شد بهـانۀ کـربـبلا گرفت

یا ایهـا العـزیز بهـم ریخت نوکـرت

آقـا بـده بـرات حــرم جـان مـادرت

شکر خدا که دار و ندارم فقط تویی            لـیـلا و دلـربـا و نـگـارم فـقط تویی

تنها دلم خوش است که هستم غلام تو            کی گفته بی‌کسم کس و کارم فقط تویی

من با کمک ز نـام تو آرام می‌شوم            ممنونم از خـدا که قرارم فقط تویی

یا مـنـتهـی الـرجـا، و یا دافـع الـبـلا            مهتاب روشن شب تارم فـقط تویی

خلوت شده است دور من از دست روزگار            آقا چه قدر خوب کنارم فـقـط تویی

این اوج عزّت است که دلدادۀ توأم

یک عـمر می‌شود که درِ خانۀ توأم

هرکس که خورد نان تو را رو به راه شد            عـشـقـت دلیـل تـوبـه اهـل گـناه شد

از معجزات خانه‌ات این است نوکری            دیروز نـوکـر تو و امـروز شاه شد

یک شب رسول ترک خودش را به تو سپرد            شد عاقبت بخیر و سگ خیمه گاه شد

دیدم به چشم خود که بزرگ محل ما            کوچـکـتـرین غـلام غـلام سیـاه شد

قـبله نما هـمیشه به دنبال نام توست            هر جا که ذکر خیر تو شد قبله گاه شد

بی‌معرفت منم که تو را خوانده‌ام مسیح            آقا مرا ببخـش، بـبخـش اشتـبـاه شد

کوری چـشم آل امـیّـه تو محـشری

الحق که ماه فاطمه، فرزند حـیدری

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید
یا ایهـا العـزیز بهـم ریخت نوکـرت           آقـا بـده بـدات حــرم جـان مـادرت

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و رعایت توصیه های علما و مراجع بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

این اوج عزّت است که دیوانۀ توأم           یک عـمر می‌شود که درِ خانۀ توأم

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

دامن فـاطمه گـلـزار محبّت شده است            شب میلاد اَبَر مرد کـرامت شده است

پسری آمده از نسل پیمبر که بشر….            هر کجا رفته از این معجزه صحبت شده است


سر این سفره نمک گیر شدن رویائیست            وَ گداییِّ حـرم بیـرق عزّت شده است

بـارهـا گـفـتـه‌ام و تا به ابـد مـی‌گـویـم            نوکرت پای عَلَم صاحب قیمت شده است

پر فطرس که به این شهپر قنداقه رسید            همه دیدند که سیمرغ سعادت شده است

زیر پَرهای علم بال و پری بر هم زد
هر کجا رفت بلافاصله یک پرچم زد

تو که سر سلسلۀ عشق خـدایی ارباب            یـوسـف فـاطـمه و دلـبـر مـایی ارباب

بیرق عشق تو در عرش خدا می‌رقصد            تو عـلـمدار کرم، کـوه سخـایی ارباب

بارها لطف تو را دیده‌ام و حس کردم            شک ندارم، با مرام و با وفایی ارباب

عـلـم روز قـیـامت که به دستت برسد            همه گویند چه دستی، چه صدایی، ارباب

آمدی با حسنت سفـره بـیـندازیُ و…            نوکـران را بـرسانی به نـوایی ارباب

در حرم بال و پَرم داده خدای تو حسین
هـمـه زنـدگـیِّ من به فـدای تو حسین

آمـدی تـا کـه قـرار دل مــادر بـاشـی            مـیـوۀ قـلب عـلی؛ عـشق پیـمبر باشی

سـومـیـن آیـۀ بـستـان هـدایت هـسـتـی            کوثر آورده تو را معـنیِّ کـوثر باشی

قوّت قلـب حـسن… دار و ندار زینب            آمدی سنگر ما در صف محشر باشی

اسـوۀ بندگـیُّ و جـود و سخـایـی وَالله
بــأبـی أنـت و امــّی یــا ابــا عــبــدالله

بر روی شانۀ من پرچم لطف و کرم است            هر کجا گفته‌ام از عشق و محبت حرم است

پــدرم کـرده مــرا نــذریِّ اولاد شـمـا            دست لطف پدرت سایۀ روی سرم است

مـادرم شیـر به من داده مـیان روضه            مادرت گفته پسرخواندۀ من، نوکرم است

به سر و سینه زدم تا که نظر بِندازی            گفتی ای عرش بدان سینه زنم محترم است

شب جمعه به سـرم شور جوانت افتاد            آمد آهسته صدایی، زائرم مادرم است

بـوریـا وا نـشده جمع شده روضـۀ ما
قــدم مـنـتـقـم خــون تـو بـر دیــدۀ مـا

: امتیاز
نقد و بررسی

مصرع دوم بیت زیر دارای سکت در وزن شعر است

بارها لطف تو را دیده‌ام و حس کردم            شک ندارم، با مرام و با وفایی ارباب

ابیات زیر به دلیل ایراد محتوایی و کفر آمیز بودن مطلب حذف شد

وَجنات و جَلوات و حسناتت عشق است            جز خدایی … با خـداوند برابر باشی

سر و جان نذر خدا کردیُّ و فرمود خدا            می‌توانی پس از این خالق اکبر باشی

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

بـبـینـید گـیـسوی پُـر تـابِ ما را            ببـینـیـد جـوش مـیِ نـاب مـا را
بـبـیـنـیـد مـاه جـهـانـتـاب مـا را            بـبـیـنـیـد لـبـخـنـد اربـاب مـا را


ندارد ظهورش در عـالم نظیـری
امـیـری حـسیـنٌ و نعـم الامـیـری

جنون چاک کرده گریبانِ ما را            قیامت ندیده است طوفـان ما را
چه می‌خواهد از جان ما، جان ما را            ببـیـنـید ایـن عـیـد قـربـان ما را

سـر آورده‌ام تا سـرم را بگـیـری
امـیـری حـسیـنٌ و نعـم الامـیـری

پُرم کرده‌ای با سبوی دو چشمم            که شش‌گوشه شد آرزوی دو چشمم
بسوی شما رفت سوی دو چشمم            تو و جانِ من ای به روی دو چشمم

کنارت ندارم بجـز سـر به زیری
امـیـری حـسیـنٌ و نعـم الامـیـری

حضرت عباس علیه السلام

خدا با تو وا کرده درهای خود را            به گِردت دوانده قمرهای خود را
علی دیده جمع پسرهای خود را            خدا رو نموده هنرهای خود را

چه نور عظیمی چه شاه و وزیری
امـیـری حـسیـنٌ و نعـم الامـیـری

زمانی که میدان نفس گیر می‌شد            زمانی که لشگر سرازیر می‌شد
زمانی که دشمن کمی شیر می‌شد            فقط ضربه‌های تو تکثیر می‌شد

تو سلطان میدان درآن زَمهریری
امـیـری حـسیـنٌ و نعـم الامـیـری

به میدان رسیدی و عالم به پا شد            که با تو خـدایِ مجـسّم به پا شد
به پیش تو محشر دمادم به پا شد            که با ذوالفـقارت جهنّم به پا شد

تو مانـند مولایـی و در غـدیـری
امـیـری حـسیـنٌ و نعـم الامـیـری

اگر بـار دیـگـر قـدم را بکـوبی            بـهـم دستـگـاه سـتـم را بکـوبـی
سر کافـران کـاخ غم را بکوبی            اگـر زیـنـبـیـه عَـلَـم را بـکـوبی

الا نـور عـیـنی و بـدرالـمُـنـیـری
امـیـری حـسیـنٌ و نعـم الامـیـری

امام سجاد علیه السلام

خـدا آرزویِ عـلـی را بـر آورد            حسن بوسه زد از لبت شِکَّر آورد
حسین امشب از خنده‌ات پَر در آورد            عـلی را برای عـلی‌اکـبـر آورد

تو حُسنِ قـدیـمی و خیـر کـثـیری
امـیـری حـسیـنٌ و نعـم الامـیـری

اگـر ما به یـادت اگر یـادِ مـایی            تـو آرامـش حــیــدرآبــاد مـایـی
تو و شـهـربـانـو تو سجاد مایی            تو همشهـریِ ما، تو دامـادِ مایی

تو ایـرانـی و قـبـلـۀ این مسیـری
امـیـری حـسیـنٌ و نعـم الامـیـری

کـشـیـدم بـرای تـو کــربـبـلایـی            شبیه نجف صحنِ ایوان طلایی
ضریـحِ بـلنـدی و دار الـشـفـایی            رواقـی و طاقـی و جمع گـدایی

کـشـیـدم خودم را فـقـیـر فـقـیری
امـیـری حـسیـنٌ و نعـم الامـیـری

اگر عـمه‌ات تکیه گاهت نمی‌شد            اگر بیـنِ آتـش پـنـاهـت نـمی‌شد
اگر مانع خـون نگـاهت نمی‌شد            اگـر مــرحــم آه آهـت نـمـی‌شـد

تو جان داده بودی زمانِ اسیـری
امـیـری حـسیـنٌ و نعـم الامـیـری

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بسوی شما می‌رود سوی دو چشمم            تو و جانِ من ای به روی دو چشمم

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

امشب شب نـزول تـمام مـلائک است            باور کـنید بخت، به کـام ملائک است

هـم کـوثـر ولایـت و هـم بـادۀ بهـشت            پیوسته بحربحر به جـام ملائک است


بــارد بـرات عـفــو الـهـی ز آســمـان            صبح قیامت است، قـیام ملائک است

بر هـر ملک که می‌نگرد از چهار سو            چشمش به ماه روی امام ملائک است

امشب ز صدهزار شب قدر، بهتر است

قـنـداقـۀ حسین بـه دسـت پـیـمبر است

ملک وسیع حق، یم عفو و عنایت است            لبـریـز، آسمـان ز فـروغ ولایـت است

هر سوره‌ای که می‌نگرم صورت حسین            هر آیه در ولادت او یک ولایت است

نور حسین، ارض و سما را به بر گرفت            این نور، همچو نور خدا بی‌نهایت است

دوران تیرگی و ضلالت به سر رسید            امشب شب طلوع چراغ هـدایت است

این شمع جـمع محـفـل اولاد آدم است

این کشتی نجـات غـریقـان عـالم است

پـیغـمبـران همـه شـده محـو نظاره‌اش            صف بسته‌اند دور و بـر گـاهـواره‌اش

این است آن سپهر ولایت که وقت صبح            خورشید و ماه گشته به دور ستاره‌اش

خلـق زمیـن و اهـل سمـاوات، تـا ابـد            مرهون لطف و مرحمت بی‌شماره‌اش

بالله عجیب نیست که در روز رستخیز            دوزخ بهشت گـردد، با یک اشـاره‌اش

در روز حـشر با کَـرَم خود چه‌ها کند

ترسـم ز نـار، قـاتـل خود را رها کـنـد

ملک وجود بسته به یک تار مـوی او            گل کرده بوسه‌های محـمّد به روی او

این است کعـبـه‌ای که تـمامیِّ کائـنات            بگرفـتـه‌انـد دست تـوسـل به سـوی او

صورت نهد به خـاک قـدم‌هـاش آبـرو            تـا کـسـب آبــرو کـنــد از آبــروی او

هرجـا کـه انـبـیـا بـنـشـیـنـنـد دور هـم            باشد چراغ محفـل‌شان گفـت‌و گوی او

باید نـدا دهـیم کـه عـالـم حسینی است

بالله قسم! رسول خـدا هم حسینی است

خُرّم کسی که در دو جهان با حسین زیست            گمراه، آن کسی که امامش حسین نیست

این است آن امـام شهیـدی که همچنان            بایـد شب ولادت او هم بر او گـریست

ایـن کـشتـۀ خـداست وگرنـه بـرای او            بعد از چهارده صده این‌ های‌وهو ز چیست؟

داده نشـان بـه قاتل خود هم ره بهشت            یالعجب! خدای بزرگ! این حسین، کیست؟

یک بـنده و هـزار خصـال خـدایی‌اش

در عـین بـندگی‌ست جـلال خـدایی‌اش

خـوبــان روزگـار هـمـه خـاک راه او            آزادگــی‌سـت عــبــد غــلام سـیــاه او

فـرهـنگ ما نتـیجـۀ صبـر و مقـاومت            دانـشـگــه تـمــام مــلــل قــتـلـگــاه او

مـن منکـر شـفـاعـت او نـیـستـم ولـی            کـافی‌ست بر نجات همه یک نگـاه او

تنهاترین امام بزرگی که بود و هست            در عـین بی‌کسی همـه عـالـم سپـاه او

بی‌ او غریب و بی‌کس و تنهاست عالمی

یـارب! مبـاد سایـۀ او کـم شــود دمـی

پوشیده شد به پیکر توحـیـد، جوشنـش            قـرآن ماست مصحف صدپـارۀ تـنـش

خواهیـد دیـد روز قیــامت ز چـار سو            ریـزد بـرات عـفــو الـهـی ز دامـنـش

در روز حشـر، زخـم شیهدان عالـم‌اند            گل‌های سرخ روی خدایـی ز گلشنش

از بس از او کرامت و قدر و جلال دید            کفو کریم خوانـد بـه گـودال، دشمنـش

کی غیر او که داغ عطش بود بر لبش

با کام تشنه آب خورانـد بـه مرکـبش؟

ما بی‌قـرار او شده‌ایم این قرار ماست            هرجا که هست خاک ره او مزار ماست

تا بر حسین، سینۀ خـود سرخ کرده‌ایم            فـردا لبـاس سینه‌زنـی افـتخـار ماست

چون دعبل و کمیت و فرزدق تمام عمر            فریاد یاحسین همـان چوبِ دار ماست

بر سنگ قبر مـا بنویسید و حک کنید            ذکر حسین تا صف محشر شعار ماست

روز ازل که آب و گـل ما سرشته‌ شد

نامش به صدر لـوح دل ما نـوشته شد

نـام حسیـن نـزد خـدا اسـم اعظم است            خـون گلـوی تـشنـۀ او اشک آدم است

خواهی اگر درست بدانی حسین کیست            قــرآن روی قـلب رسول مکـرم است

بر خون پاک او که نیفتد دمی ز جوش            تنهـا خدای عز و جل صاحب دم است

خون‌نامـۀ شهادت او بـاغ لالـه‌هـاست            یک برگ آن به لطف خدا نخل میثم است

در پـای نـخـل او بـنـشیـنـیـد دوستان!

زین نخل سرخ میـوه بچـیـنید دوستان

: امتیاز
نقد و بررسی

ملک وسیع حق، یم عفو عنایت است            لبـریـز، آسمـان ز فـروغ ولایـت است

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

روزِ اَلَست، روزِ ازل، لحظه‌های عشق            روزی که آفریده شد عالم برای عشق

روزی که آفـریـنـشِ گـیـتی تـمـام شـد            آغاز شد به دستِ خدا ماجـرای عشق


بودیم گرچه در دلِ سر گـشتگان ولی            کـم کـم شـدیـم بینِ همه آشنـایِ عـشـق

چـشمی میانِ آن همه ما را سـوا نمود            دل را ربود و داد دلـی مبتـلای عشق

دستی به روی شانۀ مان خورد و ناگهان            ما را صدا نمود کسی با صدایِ عشق

روز اَلَـسـت لـحـظـۀ آغـازِ عــاشـقـی            ما را خـدا نمـود اسـیـرِ خـدایِ عـشـق

عکـس خـدا نـشـستـه بر آئـیـنه‌هایـمان
روز ازل حـسیـنـیه شد سیـنـه‌هـایـمان

هستی بهـانـه بود که سِـرّی بیان شود            مـستی بهانه بود که ساقی عـیان شود

خلقت ادامـه یافت و رازی گشوده شد            تا معـنـیِ وجـودِ زمیـن و زمـان شود

با دستِ غیب وقتِ ظهورت نوشت عشق            وقـتـش رسیـده نوبتِ دیـوانـگـان شود

قلبِ مدیـنه می‌طـپـد از خـاکِ پـایِ تو            جـاروکـشِ هـمـیـشـۀ این آستـان شـود

حتی بهشت با سرِ مژگان رسیده است            تا قـبله گاهِ وسعتِ هفـت آسـمـان شود

تو حـیدری، تو فـاطمه‌ای، تو پـیمبری
سوگـند بر خـدا که خـدائیـش محشری

بی‌تو هـزار گـوشۀ دنـیـا صفـا نداشت            حتی بهشت بی تو که این جلوه را نداشت

گیرم هـزار کعـبـه خـدا خلـق می‌نمود            چنگی به دل نمی‌زد اگر کربلا نداشت

حتی زِ معـجـزاتِ مـسیحـا خـبر نـبود            مُـشتی اگر زِ خاکِ قـدومِ شما نداشت

بی‌تـو هـوایِ خـانۀ زهـرا گرفـتـه بود            این قـدر جلوه جـاذبۀ مرتضیٰ نداشت

شکرِ خدا که خانۀ تان هست رویِ خاک            ور نه زمینِ تیره که دارالـشفـا نداشت

مـجـمـوعـۀ خَـصـائِـلِ بی‌انـتـهـا شُدی
یـک جـا تـمـامِ سِـلـسِـلـۀ انـبــیـا شـدی

گیرم بهار نیست دَمی جانفزا که هست            گیرم بهشت نیست غبارِ شما که هست

بر خِشت خِشتِ کعـبه نویـسید با طـلا            گیرم که قبله نیست ولی کربلا که هست

در ازدحامِ خـیلِ گـدا جا اگر کم است            تشریف آورید دو چشمانِ ما که هست

جـایـی اگـر نبـود خـدا را صـدا کـنـید            باب الجواد و سایۀ ایوان طلا که هست

کوتاست سقفِ عالم اگر وقتِ پَر زدن            غم نیست، رویِ گنبد و گلدسته‌ها که هست

خوش گفـته‌اند قطره که دریا نمی‌شود
هر یـوسفی که یوسفِ زهـرا نمی‌شود

تـو آمـدی قـیـامـتِ کُـبـریٰ رَقَــم زدی            بـر تـارُکِ هـمیـشـۀ عـالـم عَـلَـم زدی

می‌خواستی که رشک برند دیگران به من            زلـفِ مـرا گِـره به نـسـیـمِ حـرم زدی

حِـس می‌کـنم میانِ دلـم بـویِ سیب را            از آن زمان که در حرمِ دل قـدم زدی

می‌خـواستی که شعله بگـیریم بی‌اَمان            آتش به جانِ هـر غـزلِ مُحـتـشم زدی

با شیر، طعـمِ روضۀ تان را چـشیـده‌ام            وقـتی سَری به چـشمِ تـرِ مـادرم زدی

مجنونِ کوچه‌های غَمَم، دستِ من بگیر
دل تنگِ دیدنِ حرمـم دستِ من بگـیـر

تو تشنه و دریغ زِ یک جـرعه آب، آه            تو تـشنه و تـمـامیِ صحـرا سـراب، آه

در زیرِ نـیـزه‌هایِ شکـسته نهان شدی            با زخـم‌هـایِ تـازه تـر و بی‌حـساب، آه

یک سو صدایِ العطش آرام می‌رسید            یک سو صدایِ هِلهـله‌ها در شتاب، آه

یک سو صدایِ ضَجـۀ زینب بلند بود            یک سـو صدایِ مـادرت اما کـباب، آه

یک سو عَلَم به خاک و علمدار غرقِ خون            یک سو به خون نشسته عزیزِ رُباب، آه

کم کم نـگـاه بر بـدنـت سخـت می‌شود
کـم کـم نَـفَـس زدنت سـخـت مـی‌شـود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی و کفر آمیز بودن؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بی‌تو هـزار گـوشۀ دنـیـا صفـا نداشت            اصلاً خدا بدون تو این جلوه را نداشت

بر خِشت خِشتِ کعـبه نوشتـند با طـلا            گیرم که قبله نیست ولی کربلا که هست

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن تغییر داده شد همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

یک سو عَلَم به خاک و علمدار غرقِ خون            یک سو به رویِ نیزه عزیزِ رُباب، آه

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مهدی علی قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

آمد از جـانب حـق سبـط پـیمـبـر امشب           عرش و فرش از قدمش گشت منوّر امشب

کوریِ هرچه حسود است به پیغمبر ما           آمـده آیـه‌ای از ســورۀ کــوثـر امـشـب


رحمتِ واسعه‌اش کون و مکان را پُر کرد           حاضرم من به هوایش بدهم سر امشب

عاشـقـان میـکـده بـاز است بـیایید اینجا           هـمگـی سـجـده نمائـیـم به دلـبـر امشب

انـبـیـا از جـلـوات نگـهـش مست شدنـد           ساقی مـیـکـده بـاشد گـل حـیـدر امـشب

نام او حک شده در گوشۀ عرشُ الرّحمن

نـام او جـلـوه کـنـد در همه جای قـرآن

جـبـرئـیل نـیز شده خـادم دربـار حسین           عالمی مست شده از گل رخسار حسین

نـام او مـایـۀ آرامـش قـلـبـم شـده اسـت           دلـم از عـالـمِ ذَر بـوده گـرفـتـار حسین

ز ازل هرکه شده عـاشـق زهـرا، بـوده           نوکر و ریزه خور و عبد علمدار حسین

گرچه عمری است که در خانۀ او سربارم           دلخوشم من که شدم خار به گلزار حسین

امشب از یُمن وجودش همه را می‌بخشند           آمـده تــوبـه کـنـد بـنــدۀ فــرّار حـسـیـن

ذکر و تسبیح ملائک همه جا هست حسین

ذکرِ العفو، در این ماهِ خدا هست حسین

هرکسی بر اثر گریه به او بـدبین است           به خود حضرت ارباب قسم بی‌دین است

روز و شب عاشق او اهل بُکاء است بر او           روز با گریه که آغاز شود شیرین است

امشب از زمـزمـۀ اهل سماء فـهـمـیـدم           آن که من را دمِ میخانه کشیده این است

در دلم خوب نظر کردم و با خود گفـتم           عشق من بر پسر فاطمه از دیرین است

به خـدا گـوشۀ شش گوشۀ او جان دادم           آنقَدَر حال و هوای حرمش سنگین است

عـاشـق صـحـن و سـرایِ حـرم اربـابم

بـه هـمـه فـخـر کـنـم بـر کـرمِ اربــابـم

بر درِ خوان کرم شکـر کنان می‌گردیم           فـارغ از هـمـهـمـۀ آدمـیـان مـی‌گـردیـم

مُـرده‌ایـم از گـنه اما شب میـلاد حسین           مثل فطرس همگی در پیِ جان می‌گردیم

هرچه خیر است فقط از طرف ارباب است           روز و شب محضر او سجده کنان می‌گردیم

به خدا رازق ما نیست به جز دخـتر او           آب در کوزه و ما تـشنه لـبان می‌گردیم

هر کسی طعنه به ما زد دمِ محشر بیند           دور اربـاب همه سیـنـه زنان می‌گـردیم

آفــریــدنــد مـرا تـا کـه گـدایـش بــاشـم

خادم و نوکر آن صحن و سرایش باشم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

حضرت خضر شده خادم دربار حسین           عالمی مست شده از گل رخسار حسین
ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

هرکسی بر اثر گریه به او بـدبین است           بر خود حضرت ارباب قسم بی‌دین است

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل عدم رعایت توصیه‌های مراجع و علما؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رعایت توصیه‌های مراجع، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. فراموش نکنیم که سیدالشهدا رهرو و شیعۀ واقعی میخواهد نه سگ

بر درِ خوان کرم زوزه کشان می‌گردیم           فـارغ از هـمـهـمـۀ آدمـیـان مـی‌گـردیـم

آفــریــدنــد مـرا تـا کـه گـدایـش بــاشـم           آفـریـدنـد سگ صحـن و سـرایش باشم

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

منكه هـستم سائـلى بر خوان انـعـام شما           از ازل شیـرین شده كـام من از نام شما

اینكه من دیوانه باشم آن هم از عشق خدا           بـوده در آغـاز خلـقـت حُـسن اقـدام شما


گر شكـسته بال می‌خواهى بیا بنگر مرا           فـطرسى بشكـسته پر هـستم سر بام شما

اى كه گفتى آب كم جو تشنگى آور به دست           اى كه می‌ریزد عـطش از بادۀ جـام شما

تشنگى خواهم من امشب اى خداى تشنگى

تا كه جان خود فـدا سازم براى تـشنگى

بی‌سر و سامان شدم تا كه تو سامانم دهى           كافر محضم من امشب تا كه ایمانم دهى

بـی‌سـوادم بهـره از قـرآن نـدارم ذرّه‌اى           آمـدم اى روح قـرآن فـهـم قــرآنـم دهـى

زنـدۀ جاوید گردد هر كه باشد كُـشته‌ات           دوست دارم تا بمیرم از دمت جانم دهى

فطرسم، حُرّم، گنه كارم، پشیمانم حسین           آمدم تا طعـم شیـریـنى ز گــفـتارم دهـى

احـتـیـاج من نـدارد انـتهـا اى ذو الـكـرم

می‌بـرم نام تو را تا كه شود اینجا حـرم

اى كه هستى محور حُبّ و ولاى اهل‌بیت           عـشق تو ما را نمـوده مبـتـلاى اهل‌بیت

بی‌تو نـامى از خـدا هم در میان ما نبود           بی‌تو می‌افـتاد از رونـق صداى اهل‌بیت

اى كه مردانه دل از پروردگارت بُرده‌اى           نیست عاشق بر تو مانند خـداى اهل‌بیت

تا كه نامت میشود جارى به لب ها یا حسین           جمع ما گیرد دگر حال و هواى اهل‌بیت

گر نبودى اسم غـفّـار خـدا معـنا نداشت

عفو و رحمت در میان هر دوعالم جا نداشت

شد مـدیـنـه كـربـلا تا كه به دنـیـا آمـدى           مـادرت شد مبـتـلا تا كه به دنـیـا آمـدى

مصطفى شد بوسه چین از حنجر و حلقوم تو           چـشم‌ها شد پُر بـكـا وقـتى به دنـیا آمدى

گفت این طفل ازمن است ومن ازاویم بینِ جمع           رازهـا شـد بـرمـلا وقـتـى به دنـیا آمدى

بهترین معناى رحمان و رحیم امشب بود           می‌دهـد عـیدى خـدا وقـتى به دنـیا آمدى

عید عفو و رحمت آمد عید غفـران آمده

ذكر تسبیح ملك زین پس حسین جان آمده

رمز صبر انبیاء عشق تو بوده یا حسین           نام تو صاحبدلان را دل ربوده یا حسین

میهمانى خدا گر خاص می‌شد بر رُسُـل           حق پذیرایى به روضه مینموده یا حسین

اولین بارى كه باب توبه واشد در جهان           نام زیباى تو این در راه گشوده یا حسین

هر كه را حق از براى بندگى كرده جدا           نام تو بر قلب و جان او سروده یا حسین

جز سعادت نیست عاشق بر رُخ ماهت شدن

جز شهادت نیست راه خاك درگاهت شدن

حق آن لحظه كه بوسیده پیـمبر حنجرت           حق آن شورى كه افتاده به قلب مادرت

حـق بـابـایت عـلى و گـریـۀ مـردانـه‌اش           حق آن جمعى كه گردیده سراسر مضطرت

حـق جـبریل و سـلامـى كه ز بـالا آورد           حق فطرس آن دخیل گـاهـوار اطهـرت

حق آن شیرى كه از كام پیمبر خورده‌اى           حق اسمى كه تو را گشته نصیب از داورت

یك گره بر دل بزن تا صد گره را واكنى

زشتى ما را به زیـبـایى خود زیـبا كـنى

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترجیع بند

می‌نویسم عشق و بی‌تردید می‌خوانم جنون            هرکسی دلـداده‌تـر السابـقـون السابـقـون

می‌نویسم عشق و بی‌تردید می‌خوانم حسین            عـاقـلان دانـند، لـکـن اکـثـراً لایـعـقـلون


این سرشت ماست؛ از خاکیم، خاک کربلا            سرنوشت ماست پس انا الـیه الراجعـون

صرف یک دل دادن و عرض ارادت شرط نیست            باید امضا کرد این دلنامه را با دست خون

پـرچـم او از ازل بـالاسـت؛ بـالا تـا ابـد            باد این پرچم بلند و هرچه جز آن سرنگون

زینت دوش نبی! عرش است جای پای تو

سینۀ پیغمبر است و قلب زهـرا جای تو

گوش جانم چشم بر راه صدای دیگری ست            پای دل سر در هوای ماجرای دیگری ست

گرچه خیلی‌ها به ظاهر کربلا هستند لیک            باطناً امشب مدینه کـربلای دیگری ست

چار تن از پنج تن در گرد یک گهواره‌اند            در دل گهواره هم اهل کسای دیگری ست

خنده گریه خنده گریه خنده گریه خنده اشک            بیت مولا غرق اشک و خنده‌های دیگری ست

شیر از انگشت‌های وحی می‌نوشد حسین            سبط پیغمبر غذایش هم غذای دیگری ست

زینت دوش نبی! عرش است جای پای تو

سینۀ پیغمبر است و قلب زهـرا جای تو

عشق او جاری ست حتی در مرام اهل‌بیت            می‌توان فهـمیـد این را از کـلام اهل‌بیت

ساغر لب‌های هر معصوم می‌گوید حسین            بسکه لبریز است نام او ز جـام اهل‌بیت

هم شتابش بیشتر هم اینکه جایش بیشتر            کـشتی‌اش هم فـرق دارد با تمام اهل‌بیت

در نهایت جمع خواهد گشت با نام حسین            سفره‌ای که پهن می‌گردد به نام اهل‌بیت

روز و شب بر او درود حق درود اهل‌بیت            روز و شب بر او سلام حق سلام اهل‌بیت

زینت دوش نبی! عرش است جای پای تو

سینۀ پیغمبر است و قلب زهـرا جای تو

تا که می‌خوانم تو را هر دیده می‌بارد تو را            از خدا دیگر چه خواهد هر کسی دارد تو را

در روایت هست هر که دوستش دارد خدا            در دلش چون داغی از یک لاله می‌کارد تو را

عشق را از هر کسی از اهل دل پرسیده‌ام            از گریبانش چنان خورشید می‌آرد تو را

ما نه؛ فرزند پیـمبـر می‌شود قـربـانی‌ات            هستی‌اش را می‌دهد تا که نگه دارد تو را

جامـه‌ات را آسـمانی‌ها عـوض کردند تا            سخـتی رخـت زمیـنـی‌ها نـیازارد تو را

زینت دوش نبی! عرش است جای پای تو

سینۀ پیغمبر است و قلب زهـرا جای تو

اشک می‌ریزیم و با ذکرت عبادت می‌کنیم            باز هم از راه دور عرض ارادت می‌کنیم

ما همه بیمارهای دوری از شش گوشه‌ایم            بین هیأت‌ها ز یکدیگـر عـیادت می‌کـنیم

زودتر راحت کن از درد فراقت خلق را            ما به این دوری مپنداری که عادت می‌کنیم

عـالـم نــوزادی مـا فــرق دارد با هـمـه            ما برایت گریه از وقت ولادت می‌کـنیم

هر غمی دیدیم، فرمودند فـابک للحسین            بعد از آن هرجا غمی دیدیم یادت می‌کنیم

زینت دوش نبی! عرش است جای پای تو

سینۀ پیغمبر است و قلب زهـرا جای تو

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل عدم رعایت توصیه‌های مراجع و علما؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و رعایت توصیه‌های مراجع، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

می‌نویسم عشق و بی‌تردید می‌خوانم جنون           هرکـسی دیوانه‌تر السابـقـون السابـقـون

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسین ایزدی نوع شعر : مدح وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعول قالب شعر : غزل

تـو را آفــریــده بــرای خـودش            تـو را بُـرده تا ابـتـدای خـودش

تو مـحـو خـدایـی و او محـو تو           شده غرق در جـلوه‌های خودش


هر آن جا خـدا بـوده تو بـوده‌ای           تو را بُرده او پا به پـای خودش

تو را می‌پرستم اگر میل اوست           به تن کرده بر تو ردای خودش

تو رازق، تو غافر، تو نعم الامیر           نشانـده تو را پس بجای خودش

نـمـازی بـخـوان تـا خـدا بشنـود           ز لبهای سرخت صدای خودش

نه ایـنکه خـدا خـون بهایت شده           شد اصلا خودش خون بهای خودش

نه تنها مسیـحی که حتی مـسیح           بگیـرد ز دستـت شـفـای خودش

نگاهت به هر کس که افتاده است           نـوشتـه دلـش را گـدای خـودش

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسین ایزدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تا میان عاشقـان ما هم سـری پیـدا کنیم           بایـد از خـوبان عـالـم دلـبـری پیدا کنیم

در مسیر قرب لحظه لحظه باید پیش رفت           باید از این حـال، حال بهـتری پیدا کنیم


راه‌هایی رفته‌ایم و یک به یک بن بست بود           وقت آن گردیـده راه دیگری پـیـدا کینم

چشمۀ جوشان همیشه مـایۀ آبادی است           پس سحر باید که چشمان تری پیدا کنیم

فطرس آمد پر گرفت از تو به ما هم یاد داد           بایـد از دست شما بال و پـری پیدا کنیم

هفت شهر عشق را گشتیم و اینجا آمدیم           ما کجا بهـتر ز تو تاج سری پیدا کنیم؟

ما برای چشم و قلبی که در آن عشق تو نیست           عاقبت یک روز باید خنجری پیدا کنیم

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : رضا اسماعیلی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

ای عاشقان! خورشید در آئینه گل کرد            نور خدا، در کوچه باغ سینه گل کرد

عالم مُعطّر شد ز نـور عـصمتی سبز            نـور کـمـال حـضرت آئـیـنه گـل کرد


شـوریــدگـان عـشـق! بــوی یــار آمـد            مـهـر جـمـال دلبـر دیـریـنـه گـل کرد

زد خـنده خـورشید شهادت بر شب ما            خون خدا، ای عاشقان! دوشینه گل کرد

بـوی خوش معـصوم پنجم منـتشر شد            مـاه مـدیـنـه، در شب آدیـنـه گـل کـرد

شکر خدا،‌ شب رفت و فجر صادق آمد            ای عاشقان! خورشید در آیینه گل کرد

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسین آذری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

بیا به سـاحت خـورشیـد اِنَّـمـا بـرویـم            به دیـدن گــلی از گـلشـن کـسـا برویم

مدینه گشته چراغان ز نـور بارقـه‌اش            زده است دست تمنا شفق به صاعقه‌اش


جهان به دُرج ولایت یکی گوهر دارد            بــه گـاهـوارۀ عزّت عـلـی پـسر دارد

ببین به خانۀ زهرا حضور فوج ملک            گرفته راه سما را خـروش موج ملک

مـهـی ز گـسـتـرۀ آسـمـان فـرود آمــد            بــه گـوش بـادیـه آوای رود رود آمـد

کسی که خُلد برین را خدا به نامش کرد            مَلک زمین و زمان انس و جان سلامش کرد

کسی که جلوۀ حق در فروغ رویش بود            نشــان بوســۀ مستانـه بر گـلویش بود

ندیده چشم دو عـالـم چنـین طـلایـۀ او            نشسته شـاخۀ طـوبـی به زیر سایۀ او

به ابر گفتم از او چشم مهربان تر کیست            ز شرم، صاعقه زد، هرکجا رسید گریست

تو ای ترانۀ رودی که جاری عشق است            صفا ز یمن تو اندر صحاری عشق است

صـدای سبـز تو می‌آید از دل صحـرا            چه با صفا شده ای گل ز تو گل صحرا

نهفـته زورق عزّت به مـوج سینـۀ تو            شـرف نشسته چه مستانه در سفینۀ تو

بسیـط مهـبـط تو جـلـوۀ بهـاران است            رهین منّت خاکت بهشت رضوان است

نه اینکه ساقی ایمان اسیر جـام تو شد            هزار یوسف مصری یکی غلام تو شد

اگر به نام تو آدم لـبـش نـمـی‌جـنـبـیــد            چگونه عفو خدا را به چشم خود میدید

نجات نوح ز طوفان ز خیر و برکت توست            جهان و هرچه در آن است مات هیبت توست

کلام معـجـز صد مـوسی کـلیـم تـویی            طلایـه دار کـرامت تویی، کـریم تویی

گرفته فطرس اگر پَر ز یُمن مقدم توست            هزار چشمۀ احسان به چشم زمزم توست

فـدای مقـدم پاکـت جهان و هستی بـاد            بنازمت که دلت پُر ز حـق پرستی باد

به(آذری) نظری کن توای بصیرت عشق            ببخش رزق دلش را تو هُرم طینت عشق

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : قصیده

خانۀ شیـر خـدا امشب پُـر از نـور خـداست         الـبـشـاره لـیـلـۀ مـیـلاد مـصـبـاح الـهـداست

بر سر دوش نـبی، شمس ولایت جـلـوه گر         پیش روی فـاطمه، مـرآتِ حـسنِ ابـتـداست


فـاطمه آورده فرزندی که در قـدر و جـلال         هم محمد هم امیـرالمؤمنـیـن هم مجـتـباست

چشم ثـارالـلـهـیـان روشن به میـلاد حـسیـن         کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست

گـام گـامِ مـقـدمـش، رشک گـلستـان بهـشت         عضو عضوِ پیکرش، اوراق صنع کبریاست

این همان مصباح دست غیب رب العـالمین         این همان قرآن روی قلب خـتم الانـبـیـاست

چشم نه، لب نه، جبین نه، حنجر و رخسار نه         پای تا سر غرق در گلبوسه‌های مرتضاست

با وجـود آنکه نَـبـوَد رحـمت حق را حـدود         این نمـای رحـمـت بی حـدِّ ذات کـبـریاست

سبط احـمـد، نجـل حـیـدر، آرزوی فـاطـمـه         خون قرآن، اصل ایمان، قلب دین، روح دعاست

قـطـره‌ای از بحـر لطفـش چـشمۀ آب حیات         ذره‌ای از خاک کویش درد عالم را دواست

وصف او بـایـد کسی گـویـد که قـرآن آورد         مدح او باید کسی گوید که او را خونبهاست

هر چه می‌بینم جمالش را، نبی پا تا به سـر         هرچه می‌خوانم ثنایش را،علی سرتا به پاست

هر سری تقدیم جانان گـشت، خـاک پای او         هر دلی جای خدا گردد، بر او صحن و سراست

هرچه از او خواست ذات پاک حق تقدیم کرد         درعوض او ازخدای خویش بگرفت آنچه خواست

من نمی‌گویم، نمی‌گـویم، خـدا باشد حـسیـن         لیک گویم گر خدایی از خدا خواهد، رواست

خـواهـر مـظـلـومـۀ او مـادر آزادگـی است         تـا قـیـامـت بر هـمه آزاد مردان مـقـتـداست

اصغری دارد که ذبح اکبرش خوانند خـلـق         دختری دارد که دست بسته‌اش مشکل گشاست

مادری دارد که در قرآن، خـدا مدّاح اوست         مدح او تطهیر و قدر و فجر و نور و«اهل‌أتی» ست

قـامـتـی دارد، قـیـامت گوشه‌ای از سایه‌اش         صورتی دارد که در چـشم محمد دلـرباست

بـازویـی دارد چـو بـازوی امـیـرالمـؤمنـین         هیبتی دارد که گویی خود علی مرتضاست

روز محشر ذکر کـل انـبـیـا یا فـاطمه است         فـاطـمـه گوید خـداوندا حسین من کجاست؟

او بُوَد فُـلک نجات و لـنگرش دخـت عـلـی         این نباشد کفر اگر گویم خـدایش نـاخـداست

شـهـریـار کـشـور دل‌ها «حسین بن عـلی»         زادۀ ام‌الــبــنــیـن فــرمــانـدۀ کــل قــواسـت

آنچه در عـالـم گنه کار است در روز جـزا         گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست

گرچه حتی روز محشر چشم زهرا سوی اوست         هر شب او واقعه، هر روز او روز جزاست

ایـنکه خـنـدانـیـم و گـریـانـیـم در مـیـلاد او         می‌کـند ثـابت، گِـل ما از زمین کـربـلاست

آنکه سر سازد نثار دوست، از عالم سر است         کشتۀ محبوب را گر کشته پنداری خطاست

مرگ در بستر بُوَد بر عاشق صادق حـرام         این مـعـمـا را کسی دانـد که با ما آشنـاست

شور ما شور شهادت، شوق ما شوق وصال         زخم ما یاری رحـمت، خون ما آب بقـاست

من ز خـون دل نـوشـتـم بـر جـبـیـن آسمان         هرکه فانی در ره حق نیست، پایانش فناست

قبر: کعبه، رکن: مقتل، تربت عشاق: حِجر         مضجع من «مروه» و ایوان عباسم «صفا» ست

گو یکی گـردند خـلـقـت از بـرای قـتـل من         قـامـتـم تـنـهـا برای خـالـق یـکـتـا دوتـاست

آب را بـر روی مـا بـسـتـه نـمـی‌دانـد عـدو         حـنـجــر مـا تـشـنــۀ آب دم تــیــغ بــلاسـت

وصل جانان از دم شمـشیـر می‌آید به دست         این همان معـنای رمـز «البـلاءُ لِلولا»ست

میثم این مصراع را با خط خون باید نوشت         رأس ما از تن جدا شد، دوست کی از ما جداست؟

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ای که در مقـدم تـو بـاد صبــا گُل ریزد           پیـک شادی به نثارت همه جا گُل ریزد

شب میلاد تو عالم اگر عـطرآگیـن است           جبـرئیل از در و از بام و هوا گُـل ریزد


ای گُـل سـرسبـد گلشـن زهـرا، جـبـریل           گر به پـای تو نـریـزد به کجـا گُل ریزد

فطـرس از مقـدم تو شکـر خدا می گوید           بال بگشوده و بر ارض و سما گُل ریزد

خبـری گر ز جمال تـو به یـوسف برسد           ز سرشک شعف خود همه جا گُل ریزد

هر کسی نقش ببنـدد به لبش نام حـسیـن           گـوئی از شـاخـۀ پُـربـار وفـا گُـل ریـزد

ای بقـا یـافتـه دین از تو، به پـاس قدمت           خـضـر پـیـوستــه لب آب بـقـا گُل ریزد

احترام حرم از منزلت و حُرمت توست           هاجر از شوق تو در سعی و صفا گُل ریزد

هـر زمـانی کـه بـه محـراب نیـایش آئی           روی سـجّــادۀ مـحـراب دعـا گُـل ریـزد

گلفروش چمن عشقی و غیر از تو چه کس           در ره دوست گــه رنـج و بـلا گُل ریزد

تُربت حاهر و ایثار تو از بس خوشبوست           گوئی ازخاک تو در کرب وبلا گُل ریزد

می چکـد گر که ز چشمان وفائی اشکی           به روی خاک تـو بـا اهـل ولا گُل ریزد

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : علی سپهری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

امشب ز خـدا رحـمت جـانـانـه رسیـده           جـبـریل خبـر کرده که دُردانـه رسیـده

هر کس که به پشت در میخـانه رسیده           از زیـر لـبـش نـالـۀ مـسـتــانـه رسـیـده


جز سـاقی خود با همه بیگـانه ام امشب

"زنـجـیـر بیـارید که دیـوانـه ام امشب"

هر کـس که شده عـاشـق دلـدار بـیـایـد           هـر غـمـزدۀ بی کـس و بـی یـار بیـاید

گـویـیـد به هـر عـبـد گـنـهـکـار بـیـایـد           ابـلـیـس طـمـع کرده که این بـار بیـاید!

فـطـرس به تمنـای نگـاهـی شده راهی

پر سـوخـته تا درگه شاهی شده راهـی

تا دیـده نـبـی آن رخ تـابـنـده و مـه رو           گـل کرده به روی لب او نغـمـۀ یاهـو!

دل بُـرده پـسر از پـدرش بـا خـم ابـرو           از یمن قدومش شده در عـرش هـیاهـو

او مـظـهـر تـابـنـدۀ احـسان قـدیـم است

الحق که حسین است!رحیم است و کریم است

عاشق همه جا ذکر لبش نام حسین است           ورد سحر و نان شبش نام حسین است

چشمش که بگرید سببش نام حسین است           اصلا همۀ تاب و تبـش نام حسین است

با اسم حسین است که دردم شده درمان

با ذکر حسیـن است شفا بحر مریضان

هم در حرمش ذکر و دعا مست کننده است           هم تربت قبرش به خدا مست کننده است

عطر حرم کرب و بلا مست کننده است           مثل سحر صحن رضا مست کننده است

مـسـتـانـه بـخـواهـیـد که دلـدار رسـیده

عـشـق نــبـی و حـیــدر کـرار رسـیـده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنیدتشبیه کردن امام به پیمانه صحیح نمی باشد

امـشب ز دل مـیـکـده پـیـمـانـه رسیـده           جـبـریل خبـر کرده که دردانـه رسیـده